زینبزینب، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

زینب، میوه دل مامان و باباش

ورود به بخش عمومی

1393/1/16 1:46
نویسنده : مامان و بابا
473 بازدید
اشتراک گذاری

بخش عمومی بیمارستان

ساعت حدودا 8 شب بود که اومدیم بخش عمومی

از تعریف خاطره درگیری با پرستار صرف نظر میکنم و میرم سراغ اینکه مادر و دختر (زن و بچمو عرض میکنم) بخش رو گذاشته بودن رو سرشون، مامان درد داشت و بچه گشنش بود

در این لحظات بود که رفتم از تو ماشین ظرف کوچیک عسل رو که از خونه آورده بودم بعلاوه تربت ابی عبدالله(ع) رو با خودم آوردم. تربت رو ریختم روی عسل، دستمو حسابی شستم، بچه رو بغل کردم و با انگشت کوچیکم یذره عسل مخلوط با تربت رو در آوردم، زیر لب گفتم: "یا اباعبدالله" و انگشتمو مالیدم به سقف دهن زینب خانوم، شدیدا منتظر عکس العملش بودم، اولش ظاهرا هنگ کرده بود ولی چند لحظه بعدش شروع کرد به ملچ ملوچ بسسسسسیار خنده داری که بیا و ببین...

(درباره باز کردن کام بچه با عسل هم از پیامبر(ص) روایت داریم هم در طب سنتی خیلی تاکید شده)

اولین عکس رسمی

عکس بالارو بعنوان اولین عکس ازش گرفتم و سریع با وایبر برا فک و فامیل فرستادم...

چند لحظه بعد آبجیم زنگ زد و داد و بیداد و بد و بیراه که چرا عکس بچه رو پخش کردی و چشم میخوره و خلاصه از این حرفا...

فالله خیر حافظا فهو ارحم الراحمین

شب ساعت حدودا 11 همگی برگشتیم خونه و خالم(مادر خانومم) پیش عیال موند

صبح دوباره با بابا و مامانم برگشتیم ظهر پدر خانوم و برادر خانوم اومدن، اکبر آقا چون اولین باره که نوه دار میشه بسیار ذوق نموده بود و از اون بیشتر میثم (دایی کوچیکه)

دایی کوچیکه و بابابزرگ

ساعت 4:30 ترخیص شدیم

لازم بذکر است 760000تومن هزینه بیمارستان شد و دکترشم 500000تومن زیرمیزی گرفت نیشخند

هم اتاقی زینب خانوم

بچه تخت بغلی که از لحاظ جسه بچه زینب خانوم حساب میشد..! (ماشاالله)

 

زینب در قفس

زینب خانوم در قفس...!

 

زینب خانوم، مامانش و مامان بنده

زینب خانوم، مامانش و مامان بنده

و اینگونه بود که از بیمارستان رفتیم خونه مادرزن

تو مسیر برگشت بازم حدیث کساء گذاشتم و تو دلم از حضرت زهرا(س) بابت اینهمه بذل عنایت تشکر میکردم

تمام عمر برایت گریستم زهرا ××× خدا گواست که با گریه زیستم زهرا

اجازه میدهی اکنون بخوانمت مادر؟ ××× اگرچه لایق شان تو نیستم زهرا

سلام الله علیه

 

خدا ایشالا به حق این فرشته های کوچولو همه مریضارو چه تو بیمارستان چه تو خونه ها شفا بده . . . آمین

پسندها (1)

نظرات (1)

مریم (مامان ثنا)
13 فروردین 93 4:40
ماشاالله چه خوشکله این زینب خانم خیرش را ببینی اینم یه بوس ابدار واسه دخملی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس